شمالی موزیک دانلود آهنگ جدید شمالی

بارون آوا-شمالی موزیک Archives - شمالی موزیک

کانال تلگرام ما ما را از طریق کانال دنبال کنید.
شرکت شمالی موزیک بروز ترین مرجع موسیقی شمالی
شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
 

 

برترین آهنگ ها از نظر شمالی موزیک

  • 1
    آهنگ رمیکس 1400 با صدای سعید بهروزی
  • 2
    آهنگ گل ناز با صدای شهرام شایان
  • 3
    آهنگ کاسه گدایی رامین مهری
  • 4
    آهنگ تازه عروس با صدای ولی قاسمی
  • 5
    آهنگ جان مار با صدای شهرام ملک
  • 6
    آهنگ دیل عشق با صدای معین خداوردی
  • 7
    آهنگ الو سلام با صدای رضا غلامی
  • 8
    آهنگ محبوب باصدای بهزاد صفایی
  • 9
    آهنگ سید خانم جان با صدای مصطفی ملک
  • 10
    آهنگ فاصله با صدای مجید حسین پور

وضعیت : متوقف

آهنگ رمیکس 1400 با صدای سعید بهروزی

استودیو زنبورک با مدیریت شهرام ملک

استودیو زنبورک با مدیریت شهرام ملک

آهنگ جدید غزاله با صدای گت آقا حسینی

دسته بندی : گت آقا حسینی تاریخ : پنج‌شنبه 15 نوامبر 2018
پست ویژه

آهنگ مازندرانی غزاله با صدای گت آقا حسینی

دانلود آهنگ جدید مازندرانی با خوانندگی زیبای گت آقای حسینی به نام غزاله با کیفیت بالا

میکس و مستر :استریو سل / نوازنده : سامان محمدی / با کیفیت ۱۲۸

پخش آنلاین + دانلود پرسرعت آهنگ غزاله با لینک مستقیم از شمالی موزیک

Download New Song By Gati Hoseini Called Ghazaleh

پخش از : سایت بزرگ شمالی موزیک / بروزترین سایت پخش دانلود آهنگ های شمالی

آهنگ مازندرانی غزاله با صدای گت آقا حسینی

3,540 views مشاهده

آهنگ جدید آزاده با صدای حسین رضایی

دسته بندی : حسین رضایی تاریخ : جمعه 8 سپتامبر 2017

 دانلود آهنگ مازندرانی آزاده با صدای حسین رضایی دانلود آهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید مازندرانی با خوانندگی زیبای حسین رضایی به نام آزاده

Download New Song By hossein rezayi Called azadeh

پخش از : سایت بزرگ شمالی موزیک / بروزترین سایت پخش دانلود آهنگهای شمالی

10,354 views مشاهده

آهنگ سن بلا بالا بوره با صدای احسان چشمعلی

دسته بندی : احسان چشمعلی تاریخ : سه‌شنبه 29 آگوست 2017

دانلود آهنگ مازندرانی سن بالا بالا بوره با صدای احسان چشمعلی دانلود آهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید مازندرانی با خوانندگی زیبای احسان چشمعلی به نام سن بالا بالا بوره

Download New Song By Ehsan Cheshmali Called Sen Bala Bala Bore

پخش از : سایت بزرگ شمالی موزیک / بروزترین سایت پخش دانلود آهنگهای شمالی

 

31,910 views مشاهده

آهنگ جدید مره باور نبونه با صدای رامین جعفری

دسته بندی : رامین جعفری تاریخ : دوشنبه 21 آگوست 2017

دانلود آهنگ مازندرانی مره باور نبونه با صدای رامین جعفری دانلود آهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید مازندرانی با خوانندگی زیبای رامین جعفری به نام مره باور نبونه

Download New Song By Ramin Jafari Called Mere Bavr Navone

پخش از : سایت بزرگ شمالی موزیک / بروزترین سایت پخش دانلود آهنگهای شمالی

 

7,131 views مشاهده

آهنگ جدید جز تو با صدای احسان رستمی

دسته بندی : احسان رستمی تاریخ : یکشنبه 20 آگوست 2017

دانلود آهنگ مازندرانی جز تو با صدای احسان رستمی دانلود آهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید مازندرانی با خوانندگی زیبای احسان رستمی به نام جز تو

Download New Song By Ehsan Rostami Called Joz To

پخش از : سایت بزرگ شمالی موزیک / بروزترین سایت پخش دانلود آهنگهای شمالی

دانلود آهنگ مازندرانی میدون تیر بیه مه دل با صدای عباس ماندگار دانلود آهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید مازندرانی با خوانندگی زیبای عباس ماندگار به نام میدون تیر بیه مه دل

Download New Song By Abas Mandegar Called Mey Done Tir Baye Midel

پخش از : سایت بزرگ شمالی موزیک / بروزترین سایت پخش دانلود آهنگهای شمالی

 

12,770 views مشاهده

دانلود آهنگ فارسی حالت چطوره با صدای افشین آذری دانلود آهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید فارسی با خوانندگی زیبای افشین آذری به نام حالت چطوره

Download New Song By Afshin Azari Called Halet Chetoreh

پخش از : سایت بزرگ شمالی موزیک / بروزترین سایت پخش دانلود آهنگهای شمالی

 

دانلود آهنگ کرمانجی له یاره گلناره با صدای محسن میرزا زاده و یلدا عباسی دانلود آهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ کرمانجی غمگین با خوانندگی زیبای محسن میرزاده و یلدا عباسی به نام گلناره

Download New Song By Mohsen Mirzazadeh & ealda abbasi  Called Golnar_LeYare

پخش از : سایت شمالی موزیک / بروزترین سایت پخش دانلود آهنگهای شمالی

 

 سایت بزرگ شمالی موزیک لێ یارێ یک آهنگ کرمانجی بسیار غمگین است که در پی اسارت دختران ایل کُرمانج باچیانلوی (باچوانلو، باشقانلویا باشکانلو) قوچان در سحرگاه ۱۳ رمضان ۱۳۲۳ قمری مطابق با ۲۰ آبان ۱۲۸۴ شمسی و از دل یک جوان کُرد کُرمانج به نام بهمن در اسارت نامزدش گلنار برآمده است.

پیشینه و فلسفه شکل گیری لئ یاری (Lê Yarê) به یک قتل و غارت و اسارت بزرگ تاریخی که بر سر کرمانج های ایل باچوانلوی قوچان که یکی از ایلات مهم ایل بزرگ زعفرانلوی قوچان است رخ داد، برمی گردد. این اتفاق سحرگاه ۱۳ رمضان ۱۳۲۳ قمری مطابق با ۲۰ آبان ۱۲۸۴ شمسی و ۱۱ نوامبر ۱۹۰۵ میلادی توسط گروهی از ترکمانان غارتگر مسلح که بر اثر کینه دیرینه ی خوانین ایل شادلو با ایل زعفرانلوی قوچان به این امر تشویق و راهنمایی می شوند، شبانه بر سر چادرهای ایل کرمانج باچوانلو (باشکانلو یا باشقانلو) قوچان در مکانی در حوالی جنگاه شیروان ریخته و با کشتن مردان و آتش زدن چادرها حدود ۶۳ نفر زن و دختر از آنها اسیر کرده و به اسارت می برند. این حادثه آنچنان وحشتناک و غم انگیز بود که در سرتاسر کشور و حتی در بسیاری از روزنامه های خارج از کشور انتشار یافت.

بعد ها چند نفر معدود از اسرا خریده و آزاد گردیدند، اما بسیاری از آنان در اسارت به ازدواج جوانان ترکمن در آمدند و همانجا ماندند و فقط خداوند دانای نهان می داند که این گونه زندگی چه بر سر آنها آورد و چه روزگار مشقت بار و رنج آوری را تحمل نمودند.

گفته ها و روایات بسیار غم انگیزی در رابطه با این اسرا در طول زندگیشان در اسارت نقل شده است که شنیدن آنها دل هر شنونده ای را به درد می آورد.

آهنگ لێ یارێ (Lê Yarê)” که امروز به عنوان برگی تاریخی بر ادبیات کرمانجی خراسان خودنمایی می کند و جایی برای خود باز کرده است و از آن زمان تاکنون در مجالس و محافل وسیله ی بخشی ها کرد خوانده می شود و مردم را غرق در تاثر و ماتم می سازد، از سینه ی پر داغ یک جوان کرمانج برخاسته که معشوق و نامزد عزیزش را در این شبیخون به اسارت برده و در بازارهای بخارا و خیوه فروخته اند.

بهمن آن جوان عاشق پیشه کرمانج که چوپانی یکی از گله های گوسفندان باچیانلوی قوچان را بر عهده داشت

روز دوم بعد از ماجرا بود که این خبر شوم و از همه بدتر اسارت گلنار در کوهستان شمالی جنگاه به بهمن رسید. او نمی توانست باور کند. او نمی توانست گلنارش را در اسارت دشمن ببیند. بهمن گله ی گوسفندان را در کوهستان رها کرد و به محل چادرها برگشت. اما غیر از تلی خاکستر چیزی بر جا ندید. همه چیز بر باد رفته بود. همه چیز به غارت و چپاول دزدان و عمال استبداد رفته بود. گلنار او با دست و کتف بسته فرسنگ ها از او دور شده بود و او در حایکه می گریست و گریبان می درید و نفرین می فرستاد، از تیغه کوه بالا رفت تا افق دور دست را بنگرد شاید که در انتهای افق آنجا که آسمان به زمین رسیده بود گلنار خود را مشاهده کند. اما افسوس که افق نیز با او سر ناسازگاری داشت و از نشان دادن گلنار مضایقه می نمود.

سپس خسته و کوفته بر روی تخته سنگی نشست و در حالیکه نی هفت بند خویش را از کمربند می گشود بر این فاجعه نفرین فرستاد و آنگاه لبهای لرزانش را با نی آشنا کرد و آهنگ جدایی که بعدا در میان کرمانج های خراسان به لێ یارێمعروف شد، و از اعماق قلب  خونینش بر خاست بر نی بی زبان دمید و آنرا به فریاد در آورد. گویی از نی هفت بند آن رفیق دیرینش می خواست این بار نیز به فریادش رسیده، ناله ی جگرسوز او را از فرسنگ ها دور و دراز کوهستانی در آن سوی افق بیکران در آنجا که جلگه خرتوت بجنورد به ترکمن صحرا متصل می گردد به گوش گلنار عزیزش برساند. انگشتان بهمن با استادی تمام بر روی سوراخهای نی هفت بند می لغزید و همراه با فریاد و فغان نی، قطرات اشک بر رخسار مردانه بهمن روانه می شد.

بهمن لحظه ای بعد نی را روی زانو گذاشت و به نسیم شبانگاهی التماس نمود که پیام او را به عزیز از دست رفته اش در دیار رنج و غربت برساند و آنگاه دست بر بناگوش نهاد و برخروشید و آهنگ لێ یارێ (Lê Yarê) را این چنین در فغان کوهستان سرداد.

له یاره با صدای یلدا عباسی و محسن میرزاده

گلنار

از کو ایرو پر غمگینم له یاره له یاره گلناره

چاو له بینان دگرینم له یاره له یاره هواله

نیشان ژه ته از ناوینم گلناره

نیشان ژه ته از ناوینم گلناره

من که امروز خیلی غمگینم ای یار من گلنار من

چشم به چادرها می دوزم ای یار من دوست من

نشانی از تو نمی بینم گلنار من

نشانی از تو نمی بینم گلنار من

درد دل من کاریه له یاره له یاره گلناره

قصان جان من خاریه له یاره له یاره هواله

دیدار مایه قیامته گلناره

دیدار مایه قیامته گلناره

درد دل من کاریه ای یار من گلنار من

غصه ها جانم رو خورده ای یار من دوست من

دیدار مانده به قیامت گلنار من

دیدار مانده به قیامت گلنار من

جایلان کشتن ژنان برن له یاره له یاره گلناره

گلنار من هیسیر کرن له یاره له یاره هواله

وان فریتن له کوچه و بازاره

وان فریتن له کوچه و بازاره

جوانان رو کشتن زنان رو بردن ای یار من گلنار من

گلنار منو اسیر کردن ای یار من دوست من

اونا رو تو کوچه و بازار فروختن

اونا رو تو کوچه و بازار فروختن

از کو ایرو پر غمگینم له یاره له یاره گلناره

چاو له بینان دگرینم له یاره له یاره هواله

نیشان ژه ته از ناوینم گلناره

نیشان ژه ته از ناوینم گلناره

من که امروز خیلی غمگینم ای یار من گلنار من

چشم به چادرها می دوزم ای یار من دوست من

نشانی از تو نمی بینم گلنار من

نشانی از تو نمی بینم گلنار من

58,383 views مشاهده

آلبوم صوتی طالب و زهره با صدای حسین علمباز

دسته بندی : حسین علمباز تاریخ : دوشنبه 31 جولای 2017

 آلبوم  صوتی طالب و زهره با صدای حسین علمباز دانلود آهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ مازندرانی طالب و زهره  با صدای حسین علمباز

Download New Album By Hossein Alambaz Called Taleb O Zohre

توضیح : دوستان عزیز توجه داشته باشید که این آلبوم به صورت داستانی است و بدون دانلود کردن حتی یکی از تراک ها متوجه داستان نخواهید شد و حتما باید تمامی آهنگها را دانلود کرده و به ترتیب گوش دهید.

دانلود آلبوم طالب و زهره به ترتيب شماره در جدول زير

دانلود آلبوم صوتی طالب و زهره با صدای حسین علمباز بصورت zip

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۴۸٫۹۴ MB DOWNLOAD

دانلود آلبوم صوتی طالب و زهره  با صدای حسین علمباز بصورت جدا جدا 

۱ – قسمت اول صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۵٫۹۳ MB DOWNLOAD

۲ – قسمت دوم صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۶٫۲۷ MB DOWNLOAD

۳ – قسمت سوم صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۴٫۸۹ MB DOWNLOAD

 ۴ – قسمت چهارم صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۴٫۶۰ MB DOWNLOAD

 ۵ – قسمت پنجم صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۴٫۱۷ MB DOWNLOAD

 ۶ – قسمت ششم صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۴٫۸۶ MB DOWNLOAD

 ۷ –قسمت هفتم صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۴٫۳۷ MB DOWNLOAD

 ۸ – قسمت هشتم صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۶٫۱۶ MB DOWNLOAD

 ۹ –قسمت نهم صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۵٫۴۰ MB DOWNLOAD

 ۱۰ – قسمت پایانی صوتی طالب و زهره با خوانندگی حسین علمباز کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
حسین علمباز
۴٫۶۴ MB DOWNLOAD

 

سایت بزرگ شمالی موزیک داستان طالب و زهره ( طالبا ) داستان عشق او به دختري به نام زهره است كه از كودكي در مدرسه همدرس او بود اما شهرت و ثروت خانواده طالب نتوانست خاندان معشوق را راضي به ازدواج آنان كند. در ادامه با اين داستان عاشقانه در فرهنگ بومي مازندران آشنا مي شويد همچنين مي توانيد آلبوم صوتي اين داستان را از سايت بزرگ شمالی موزیک دانلود نماييد.

منظومه بسيار زيبا و معروف مازندراني طالب و زهره

افسانه ها ، داستانها و منظومه هايي که از گذشتگان به ما رسيده بخشي از زيبايي هاي هر منطقه است که طي شعر و يا نثري نسل به نسل و تا به امروز توسط قديمي ترها روايت مي شود.روستاييان مازندراني،در شب نشيني هاي سنتي يا هنگام كار برروي شاليزارها،گاه مثنوي هايي را زمزمه مي كنند كه برلوح دلشان حك شده است. يکي از قديمي ترين منظومه هاي مازندران مثنوي محلي طالبا ميباشد.

محمد آملي متخلص به «طالب» مشهور به ملك الشعرا طالب آملي، از شاعران و گويندگان بنام قرن يازدهم هجري و از اركان اربعه شعر سبك هندي است. طالب در سال ۹۹۴ هجري در آمل متولد شد و در سال ۱۰۶۳ هجري در هند وفات يافت. مقبره او در شهر فتح پور سيكري در شمال هند، در جوار مقبره دوست بزرگوارش اعتمادالدوله تهراني، صدراعظم مشهور هند قرار دارد.

مثنوي طالب و زهره (طالبا) داستان عشق او به دختري به نام زهره است كه از كودكي در مدرسه همدرس او بود اما ثروت و شهرت خانواده طالب نتوانست خاندان معشوق را راضي به ازدواج آنان كند. در اين بين بي مهري هاي نامادري طالب و نامادري زهره نيز در جدايي آنان بي تاثير نبود.

متن کامل داستان طالب و زهره :

افسانه ها ، داستانها و منظومه هایی که از گذشتگان به ما رسیده ؛ بخشی از زیبایی های هرمنطقه است که طی شعر و یا نثری نسل به نسل و تا به امروز توسط قدیمی ترها روایت می شود.روستاييان مازندراني، در شب نشيني هاي سنتي يا هنگام كار برروي شاليزارها، گاه مثنوي هايي را زمزمه مي كنند كه برلوح دلشان حك شده است. یکی از قدیمی ترین منظومه های مازندران مثنوي محلي طالبا ، میباشد. محمد آملي متخلص به «طالب» مشهور به ملك الشعرا طالب آملي، از شاعران و گويندگان بنام قرن يازدهم هجري و از اركان اربعه شعر سبك هندي است. طالب در سال ۹۹۴ هجري در آمل متولد شد و در سال ۱۰۳۶ هجري در هند وفات يافت. مقبره او در شهر فتح پور سيكري در شمال هند، در جوار مقبره دوست بزرگوارش اعتمادالدوله تهراني، صدراعظم مشهور هند قرار دارد. طالب در هند به اوج قله شعر رسيد و به مقام ملك الشعرايي دربار دست يافت و در ۴۲ سالگي در اوج شرف و اعتبار درگذشت. داستان عشق طالب آملي و مهاجرتش به هند، عرصه زمان را درنورديده و به يكي از داستانهاي ماندگار در پهنه فرهنگ مازندران تبديل شده است. مثنوي طالب و زهره (طالبا)، داستان عشق او به دختري به نام زهره است كه از كودكي در مدرسه همدرس او بود. اما ثروت و شهرت خانواده طالب نتوانست خاندان معشوق را راضي به ازدواج آنان كند. در این بین بی مهری های نامادری طالب و نامادری زهره نیز بی تاثیر نبود.

شرح کامل داستان :

در سال ۹۹۱ هجری قمری ، عبدالله نامی در شهر آمل زندگی می کرد که تنها یک فرزند پسر داشت بنام محمد . از همان اوان کودکی علاوه بر تندرستی و سلامت ،  نشانه های فراست و ذکاوت در محمد به چشم می آمد.

هنوز محمد کودک بود که مادرش از دنیا رفت و پدر محمد ازدواج مجدد کرد ، محمد که به سن مکتب رفتن رسید پدر او را به مکتب فرستاد تا در محضر ملا ، که کربلایی قربان نامی بود تلمذ کند . این ملا میرزا دامنه علومش وسیع بود و از شعر و حکمت گرفته تا هندسه و سیاق و عروض را درس می داد . از آنجائیکه محمد بچه تیزهوشی بود و درس ملا را خوب و زود به گوش می گرفت ، لذا از همان سنین ، معروف شد به ملا طالبا (در لفظ عامه به معنی طالب درس ملا).

این ملا میرزا یا همان کربلایی قربان شغل دیگری هم داشت ، قاری قرآن بود و چنانچه محتضری داشتند ملا میرزا بر بالین محتضر و چنانچه میتی در کار بود باز ملا در مراسم تازه متوفی ، بر اساس سنت دیرین ، قرآن تلاوت می کرد و ناچیز و مختصری هم وجوهی می گرفت ، لذا هر وقت مراسمی بود ملا مکتب را به فراش می سپرد و می رفت.

در همان مکتب خانه ، دختری بود بنام زهره ، که پدری چلاوی ( نام مکانی است در نزدیکی آمل ) و مادری آملی داشت و در آمل زندگی میکردند و به روایتی نشانی خانه زهره حوالـی همین پائیـن بازار کنـونـی آمـل بود ، الـقصه ، ملا که می رفت ، زهـره می آمد و کنار محمد می نشست ( عنایت داشته باشید که اگر چه دختر و پسر با هم در مکتب درس می خواندند ولی حق نداشتند کنار هم بنشینند ).

بین طالب ( اجازه بدهید از اینجای داستان محمد را طالب بنامم ، چرا که به همین نام شهره است ) و زهره حسن خلقی بود و مهر و عطوفتی خاص ، و از آنجا که سن ازدواج و عاشقی در قدیم خیلی پائین بود ، به گونه ای شفاف تر باید گویم که ، طالب و زهره عاشق و معشوق هم بودند و بعد از گذشت مدتی این حس قوت گرفت و این دو شروع به نامه نگاری و کتابت و التفات نوشتاری کردند به هم .

بین منزل طالب و زهره ، مسافت کمی بود ، به همین جهت طالب هر بعد از ظهر می آمد کنار خانه زهره و زهره هم به بهانه های مختلف ، مثلا بافتنی بدست می آمد روی ایوان و می نشست و این دو دلداده یک دل سیر همدیگر را تماشا و سیاحت می کردند.

آتش عشق هر روز بیش از پیش شعله ور می شد و رفته رفته حکایت عاشقی این دو می رفت که نقل محافل گردد ، یک روز طالب به دیدن زهره آمد و با دیدن زهره ، دست در جیب کرد و گردنبند طلایی بیرون آورد و به زهره گفت ، آرام جانم ، قرارم ، این گردنبند متعلق به مادرم بود ، این را می دهم به تو تا نماد عشقم باشد و تو بدانی که من به این شکل و با سپردن ارزشمندترین یادگار مادرم به تو وفاداری و محبتم را ابراز میکنم ، زهره هم به طالب گفت : عزیزترینم ، امروز آتش عشق ما شعله ور است و هر دو در این آتش می سوزیم ولی داستان ما و عشقمان را مردم می دانند ، باید پیش از اینکه نقل محافل گردیم کاری کنیم ، طالب هم به زهره گفت : غم مخور که من در پی راه چاره هستم و به زودی با پدرم صحبت می کنم ، ولی باید همینجا و همین لحظه با هم سوگند یاد کنیم که همواره به عشقمان وفادار خواهیم بود و ایمان بیاوریم که ما برای هم هستیم و چنین شد که سوگند یاد کردند و با خیالی آسوده و قلبی مالامال از عشق به یکدیگر ، از هم جدا شدند.

طالب ، چند روز بعد به پدر مراجعه می کند و حکایت عشق سوزانش را به دختری از طایفه چلاوی ها بازگو می کند ، پدر طالب در جواب پسر می گوید : طالب جان ، آنچنان که زنبور نمی تواند یار یک پروانه باشد ، یک چلاوی هم نمی تواند با یک آملی یار شود ( ظاهرا در آن زمان اختلاف فرهنگی بین چلاوی ها و آملی ها زیاد بوده ) ، ولی طالب اصرا می کند و به پدر می گوید : حکایت عشق ما همه گیر شده و داستان ما را خیلی ها می دانند ، اگر میخواهی که پسرت رسوای خاص و عام نشود ، کسی را بفرست تا زهره را از خانواده اش برای من خواستگاری کند.

پدر وقتی اصرار پسر را دید ، نامادری طالب را صدا می کند و داستان را برایش نقل کرده و به زنش می گوید : بیا برای طالب مادری کن و زهره را خواستگاری کن ، مادر خوانده هم که قبلا برای طالب خواب دیگری دیده بود ، ضمن اشاره به اینکه چلاوی ها زن نمی دهند به آملی ها ، به پدر طالب می گوید که : من خواهرزاده خودم را برایش مناسب تر می بینم ، طالب هم در پاسخ به این پیشنهاد می گوید : من غیر از زهره دل به هیچ دختر دیگری نمی توانم بدهم ، مادر خوانده که دید طالب پافشاری می کند با خودش گفت از این ستون به آن ستون فرج است ، شاید زمان مشکل را حل کند ، برای همین رو به طالب کرد و گفت : پسرم ، طالب جان ، با دست خالی که نمی شود رفت خواستگاری دختر مردم ، تو هم که چیزی نداری ، دست کم سالی صبر کن ، دراین  فاصله ، پدرت کشاورزی میکند و تو هم به مرتع برو و مالداری ( چوپانی ) کن تا با ماحصل دست رنج یکسال شما ، ما با سری افراشته به خواستگاری برویم ، طالب با اینکه اساسا پی به منظور مادر خوانده برده بود ولی با خودش گفت پر هم بیراه نمی گوید ، خلاصه نباید با دست خالی پیش رفت ، و در نهایت قبول کرد و اینگونه شد که طالب به عشق وصال یار به همراه گله سر به بیابان و صحرا گذاشت.

روزها می گذشت و طالب با یاد زهره انرژی می گرفت و در پی گله مراتع و دشتها را زیر پا می گذاشت ، طالب از عشق جانسوزش با درخت و علف و کبوتر و…درد دل میکرد و از هجر یار ضجه میزد و ناله ها ساز می کرد و هر غروب به غروب صدای عاشقانه های طالب بود که دشت و کوه و مراتع را بی قرار می کرد.

یک روز عصر طالب احساس کرد که کمی ناخوش است ، یار غارش سبزعلی را صدا زد و گفت : من کمی ناخوشم ، باید کمی بخوابم ، تو گاوها را بدوش و از شیرشان کره بگیر تا من کمی استراحت کنم ، طالب سر بر زمین گذاشت و به خواب رفت ، در خواب ، زهره را دید که درون آب در حال غرق شدن و دست و پا زدن است و هر چه بیشتر دست و پا میزند بیشتر فرو می رود و باز زهره را دید که به همراه نامادری اش ( زهره هم نامادری داشت ) به بازار می روند تا برای عروسی پارچه های سفید و زربفت بخرند و طالب با همین خوابها تا صبح فردا سرگرم بود.

فردا صبح ، طالب با صدای پارس سگهای پاسبان گله از خواب بیدار می شود ، ولی همچنان احساس ضعف و سنگینی دارد ، سبزعلی را صدا می زند و می گوید ببین چه کسی دارد نزدیک می شود؟ غریب است یا آشنا ؟!

سبزعلی نگاهی میکند و به طالب می گوید که قلی چارویدار ( چارویدار در گویش مازندرانی به کسی می گویند که از بازاری باری را خریده یا مال خریداری شده دیگران را بر روی دوش حمل کرده و به جایی دیگر یا بازاری دیگر منتقل می کند ) است.

طالب از قلی اخبار شهر را جویا می شود و قلی هم از همه جا حرف می زند و در نهایت طالب از زهره می پرسد و قلی پاسخ می دهد که برای زهره خواستگار آمده و تا چند روز دیگر می خواهند عروسی بگیرند ، طالب از شنیدن این حرف مرد و زنده شد ، فریاد بلندی کشید و به سبزعلی گفت اسب را برایم مهیای تاخت کن که باید هر چه سریعتر به شهر برسم

طالب خبر عروسی زهره را از قلی چارویدار شنید و عنان اختیار از کف داد و به سبزعلی نهیب زد که اسب کهر را زین و یراق کند تا طالب هر چه زودتر خویش را به آمل برساند . پیش از حرکت طالب به سبزعلی گفت که از باب تشکر و امتنان به قلی ، یکدست چوقا ( نوعی تن پوش پشمین) و دو سکه اشرفی و مقداری کره و ماست و سرشیر بدهد و سپس راهی شد.

حوالی غروب ، طالب به نزدیکی های آمل رسیده بود که کمی دورتر از خویش سایه سه سوار را دید ، با دقت بیشتر و از روی نوع پوشش آنها فهمید که آنها زن هستند ، وقتی سواران و طالب به هم می رسند ، زهره با دیدن طالب روبند را به کناری می زند و طالب او را می بیند ، طالب جویا می شود که زهره و خواهرانش آنجا چه می کنند ؟ و جواب میگیرد که زهره را دارن به منزل قادر می برند تا خانواده قادر عروس خود را از نزدیک ببینند ( ظاهرا آن موقع رسم بر این بود که عروس را به خانواده داماد می بردند تا خانواده داماد عروس ، را ببینند ، نمی دانم چرا؟ ، ولی تصور کنم جهت حفظ منزلت و حرمت بزرگترهای خانواده داماد ، عروس که جوان تر و کم سن بود به آنجا می رفت که رنج سفر بر بزرگان هموار نگردد ) ، طالب به معشوق گلایه می کند و خرده می گیرد که چرا مرا که عاشق سینه چاکت هستم خبردار نکردی ؟ و هنوز عرض گلایه طالب گل نکرده بود که سوارانی دیگر از راه رسیدند ، برادر زهره بود به همراه تنی چند از مردان فامیلش که بعنوان همراه و بلد و محافظ مرکب عروس از قفا می آمدند ، طالب با دیدن آنها خود را به کناری کشیده و به آنها عرض سلام می کند ، برادر زهره که طالب را دید ، به دیگران دستور حرکت می دهد و سایرین حرکت می کنند ولی خودش همانجا می ایستد ، هنگامی که سواران چند صد متری از او و طالب دور شدند ناگهان برادر زهره با یک حرکت تبرزین کشیده و آن را به شانه طالب می کوبد و تا طالب بخواهد بگوید آخ ، اسبش را هی کرده و از آنجا دور می گردد . (چرا که برادر زهره در جریان عاشقانه های طالب و خواهرش بود).

آنها رفتند و طالب تنها شد ، زخمی و خون آلود ، احساس درد می کرد ، اما نه دردی که ناشی از زخم تبرزین باشد که درد دل بود که طالب را به فغان در می آورد ، طالب با همان حال ، در حالیکه خون از بدنش می رفت ، نم نمک به سمت شهر حرکت می کند ، در حالیکه زیر لب با خود نجوا می کرد و رجز می خواند که : زهره جان ف اگر بخاطر تو نبود ، برادر زار و نحیف تو کجا مرد میدان من بود ؟! من که در شمشیر کشیدن سهراب ثانی ام و کمان در دستم گرز کیانی است ، من که در نیزه بازی بسان فرامرزم و کمند که بیندازم کوه و در و دشت را اسیر می کنم ، کدام یکه سواری چون من توانی یافت در تمامی پلور و اشرف و آمل و ساری!!! من که اگر رگ غیرتم بجوش بیاید اسب و سوارش را به دوش میگیرم ، من اگر با تبر به کسی سوار بر اسب بزنم با ضربه ام اسب و سوارش چهار تکه می شوند ، من که در چوب زنی در مازندران بی همتایم و در تبرزین کشی چون من در نور و لاریجان نیست ، این زخمی که بر من وارد آمد زخم عشق است که اینگونه در جان من مشتعل شده و مرا اتش می زند.

طالب با همین رجز خوانی ها خود را به دشت کرسنگ می رساند ، به آنجا که رسید ناگاه هوا بارانی شد و بارانی سیل آسا گرفت ، طالب در خیال خود به خویش می گفت ، مبادا هنگام گذر از کرسنگ اسبم در گل و لای بلغزد و من اینجا زمینگیر شوم و اینگونه شود که من زهره ام را از دست بدهم؟!….در همین خیالات بود که مشاهده کرد دو سوار به او نزدیک می شوند ، وقتی سواران به هم می رسند ، طالب می بیند که دو تا از پسرهای عموی بزرگش هستند به نامهای یدالله و سعدالله ، پسر عموهای طالب برای شکار به جنگل و کوه زده بودند و تیری به یک شوکا ( نوعی آهوی ریز نقش مختص مناطق کوهستانی مازندران ) انداخته بودند ، شوکا زخم برداشت ولی فرار کرد ، آنها هم بدنبال شوکا بودند که به طالب رسیدند ، از حال طالب جویا شدند ، طالب گفت چیزی نپرسید ، فقط مقداری آب و غذا به من بدهید ، پسرعموها از خورجین خود آب و غذا دادند به طالب و با مشاهده وضع ناجور طالب او را به خانه عموی خود یعنی پدر طالب رساندند.

پدر طالب به دنبال حکیم فرستاد ، حکیم که آمد پرسید چه شده؟ پسر عموها که بیخبر بودند ، گفتند ما فکر میکنیم که طالب دنبال شکار یک گراز نر بود که گراز با شاخش به او حمله کرده و شانه طالب را مجروح کرد ، حکیم نگاهی کرد و گفت ، اینگونه نیست ، جای شاخ گراز گرد است و گوشت را له می کند ولی این گویا جای تبریزن باشد چرا که جای زخم طویل و در یک خط است و عمق برداشته ، باز پسر عموها سعی کردند حکیم را مجاب کنند که حکیم گفت : اگر به حرف من ایمان ندارید می توانید نزد یک پیشگو بروید و از او بپرسید ، در همین حال طالب که در حال ضعف بود ولی سخنان را می شنید به سختی بیان کرد که آری ، گرازی به من حمله کرده و چنین شده است ، پدر طالب رو به طالب می گوید که پسرم ، تو دلاوری هستی و کسی را یارای مقابله با تو نیست ، چه شده؟ چه کسی این کار را کرده ؟ کجایی بوده؟ آیا چلاوی بوده یا لاریجانی ؟ یا از جایی دیگر؟ فقط بگو چه کسی بود که من سوار اجیر کنم و کت بسته بگیرمش و تحویل حاکم دهم ، طالب که نمی خواست کسی بداند که برادر زهره با او چنین کرده مجددا حرفهای خودش را تکرار می کند.

چند روز بعد ، در حالیکه زهره روی ایوان خانه نشسته بود و به یاد طالب برایش لباس می بافت ، دید تعدادی آدم وارد منزلشان شدند ، از مادرخوانده می پرسد که اینها کیستند ؟ مادر خوانده می گوید خویش و قوم قادر آمدند تا رسما تو را خواستگاری کنند و قرار آخر را بگذارند ، زهره رو به مادرخوانده می گوید که مگر با یک دست چند هندوانه می توان برداشت ، من متعلق به طالبم و با آه و فغان از خانه فرار می کند و کوچه ها را طی کرده و به درب منزل طالب می رسد ، در میزند و جویای احوال طالب می شود و می فهمد که چه بر سر طالب آمده ، زهره با حال زار دوان دوان و بر سر زنان خود را به امامزاده ابراهیم می رساند و برای شفای طالب نذر می کند و از آنجا به امامزاده قاسم می رود و آنجا هم دست به دعا و نذر بر می دارد ، زهره از فرط زاری و نیایش همانجا به خواب می رود و در خواب می بیند که طالب عمر نوح گرفته و مانند رستم بر رخش نشسته.

زهره به خانه بر میگردد و مادر خوانده از او می پرسد کجا بودی ؟ زهره هم پاسخ می گوید و خوابش را هم برای مادر خوانده تعریف می کند و به او اعتراض می کند که این لقمه را تو برایم برداشتی و تو پدرم را مجاب کردی که مرا به قادر بدهد ، مادر خوانده هم می گوید این حرفها بی فایده است ، چرا که بزرگانت نشستند و تفاهم کردند و تصمیم گرفتند.

طالب ، پس از چند روز استراحت و استفاده از داروهای طبیب بهتر می شود ، یکی از این روز ها که طالب خیلی بهتر شده بود و احساس سلامت می کرد ، تور ماهیگیری گرفته و کنار رودخانه می رود و مشغول ماهیگیری می شود ، طالب یک ماهی آزاد درشت گرفته بود و خیلی خوشحال و خندان شده بود که ناگهان دید تنی چند از دختران که اتفاقا زهره هم در میان آنهاست به رودخانه نزدیک می شوند ، زهره با دیدن طالب نزد او می آید ، طالب ماهی آزادی را که گرفته بود در میان ظرفی که در دست زهره بود می گذارد ، آنها کنار هم می نشینند و مشغول گپ و گفت می شوند ( بنا به روایتی می گویند که این عاشق و معشوق چنان سرگرم گفتگو بودند که شب آمد و صبح شد و آنها نفهمیدند ) …زهره به طالب گفت سرمایه قادر چشمهای پدرم را کور کرده و پدرم جز این به چیزی دیگر نمی اندیشد ، طالب هم قول داد که یکی دو شب دیگر با مقداری طلا و تحفه نزد پدر زهره برود و زهره را خواستگاری کند.

زهره همراه با ماهی آزاد درشتی که طالب به او داده بود به خانه بر میگردد ، مادر خوانده از او سوال میکند این ماهی را از کجا آوردی ؟ زهره پاسخ میدهد که طالب برایم گرفته ، مادر خوانده می گوید : هیچ می دانی اگر پدر و برادرت بفهمند که تو دیشب بیرون از خانه بودی خونت را حلال می کنند ؟ زهره هم پاسخ می دهد : من عاشق طالبم ، بدون او نمی توانم زنده بمانم ، حال اگر قرار است مرا به طالب ندهند ، باداباد ، بگذار مرا بکشند که این مرگ در نظرم شیرینتر است ، زهره به مادرخوانده توضیح می دهد که فردا شب طالب می آید منزل ما و مرا از پدرم خواستگاری میکند.

مادرخوانده با خود چاره اندیشی میکند که چگونه باید این دو را از هم دور کنم ؟! فکری به سرش می زند و به زهره می گوید : پس این ماهی را ببر و در سرداب بگذار تا وقتی که طالب امشب می آید از همین ماهی برایش شام تهیه کنیم ، و حسابی برای زهره زبان میریزد ، زهره هم از همه جا بی خبر ، تصور میکند که مادرخوانده را بر احوال او رحم آمده است.

طالب طبق قول و وعده ای که داده بود ، به خواستگاری زهره می آید ، و با اصرار پدر زهره برای شام می ماند ، مادرخوانده زهره به دخترش می گوید تو آن ماهی را برای طالب سرخ کن من هم برایش برنج می پزم ، زهره هم که از حضور طالب در آن خانه مست و سرخوش بود به دیده منت قبول کرده و کار انجام می دهد .

مادر خوانده ، بدور از چشم زهره ، داخل غذای طالب سم می ریزد ( البته با هماهنگی پدر زهره ) و طالب از همه جا بی خبر ، سرخوش از غذای معشوق ، سرزنده از شور عشق ، با اشتهای زیاد آن غذا را می خورد ، طالب پس از چند لقمه می فهمد که چه بلایی بر سرش آوردند ، و با حالی خراب ، در حالی که به درب و دیوار می خورد و گاهی بر زمین می افتاد از خانه زهره بیرون می رود.

طالب از آنجا رفت و خود را به خانه پدر رسانید و باز پدر حکیم آورد و القصه باز هم طالب جان سالم به در برد ، پس از چند روز که طالب حالش بهتر شده بود ، دل شکسته و نحیف و دل آزرده از ستمکاری معشوق ( چرا که طالب می اندیشید زهره هم در جریان موضوع بوده ، چرا که غذای طالب را زهره به او داده بود ) با خود تصمیم گرفت که از آمل برود ، با خود اندیشید از آمل می روم به لاریجان ، به تهران ، شاید به اصفهان ، بلکه این عشق احمقانه از سرم برود ، چرا باید من عاشق دختری از تیره چلاوی بشوم که اینچنین رسوای خاص و عامم کند و سرانجام نیز با دستان خودش جام زهر به من تعارف کند؟!

طالب بیخبر از آمل می رود و کسی از او نشانی نداشت ، زهره از همه جویای طالب می شود ولی هیچ نشانی بدست نمی آورد ( در باب جستجوی زهره در پی طالب اشعار بی نهایت زیبایی وجود دارد که به لهجه مازنی است ) ، از طرفی پس از موضوع مسمومیت طالب ، زهره هم اقدام به خودکشی میکند ولی متوجه شده و جلوگیری می کنند و همین اقدام به خودکشی های زهره موجب می شود که قرار و مدار روسی زهره و قادر نیز به هم بخورد ، سالها گذشت و زهره نشانی از طالب بدست نیاورد و ناگزیر ازدواج کرد .

پس از گذشت سالها ، اندک اندک اخباری از طالب می رسید که طالب به هندوستان رفته و با دختر پادشاه هند ازدواج کرده است و حاصل این ازدواج دو بچه است ، و روزی از روزها خبر مرگ طالب در هند به آمل می رسد و متعاقبا هم خبر به گوش زهره می رسد ، زهره برای شستشوی لباس به لب رودخانه می رود و پس از آن دیگر هیچکس زهره را نمی بیند.

 

88,432 views مشاهده

دانلود آهنگ مازندرانی من تو با هم بوشیم با صدای ولی قاسمی دانلود اهنگ با لینک مستقیم

دانلود آهنگ جدید مازندرانی با خوانندگی زیبای ولی قاسمی به نام من و تو با هم بوشیم

Download New Song By Vali ghasemi Called mano to baham boshim

پخش از : سایت شمالی موزیک / بروزترین سالیت پخش دانلود آهنگهای شمالی

 

دانلود آلبوم سنتی سور و سماع با صدای باقر خدابخشی دانلود آهنگ با لینک مستقیم

 دانلود آلبوم کیوان پهلوان به نام سور و سماع

به نام آهنگهای :

۱- دل قرار در انه ۲ – آواز کتولی ۳ – گلی جان ۴ – چهار بیداری – آوازی ۵ – چهار بیداری – ضربی ۶ – مقوم چمبلی ۷ – ای خدا مه یار چه ننه ۸ – لیلا خانم ۹ – لیلا خانمضربی – ۱۰ – تو تون جاری – ۱۱ – عامی دتر جان – ۱۲ – کمر سری ۱۳ – ایشالره

نوازندگان

لله وا : حمیدرضا طالبی ، اکبر زمانی ، اکبر قنبری

دو تار : حمید زمانی

کمانچه : کاوه کاردگر

دسرکوتن : گلدسته زارع

قرنه نی : پرویز عبدالهی

خواننده  : باقر خدابخشی

دایره : کیوان پهلوان

تنظیم : کیوان پهلوان

اثری از استاد کیوان پهلوان

Download New Album By bagher khoda bakhshi Called Sur O Sama

این آلبوم زیبا با گویش مازندرانی می باشد

دانلود آلبوم سور و سماع باقر خدابخشی بصورت zip

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۳۸٫۳۷ MB DOWNLOAD

۱ – دانلود آهنگ مازندرانی دل قرار در انه با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۳٫۱۱ MB DOWNLOAD

۲ – دانلود آهنگ مازندرانی آواز کتولی با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۲٫۸۴ MB DOWNLOAD

۳ – دانلود آهنگ مازندرانی گلی جان با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۴٫۲۵ MB DOWNLOAD

 ۴ – دانلود آهنگ مازندرانی چهار بیداریآوازی با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۱٫۸۵ MB DOWNLOAD

 ۵ – دانلود آهنگ مازندرانی چهار بیداری – ضربی  با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۵٫۰۷ MB DOWNLOAD

 ۶ – دانلود آهنگ مازندرانی مقوم چمبلی با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۳٫۷۳ MB DOWNLOAD

 ۷ – دانلود آهنگ مازندرانی ای خدا مه یار چه ننه با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۳٫۸۷ MB DOWNLOAD

 ۸ – دانلود آهنگ مازندرانی لیلا خانم با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۳٫۵۲ MB DOWNLOAD

 ۹ – دانلود آهنگ مازندرانی لیلا خانم – ضربی با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۲٫۴۳ MB DOWNLOAD

 ۱۰ – دانلود آهنگ مازندرانی تو تون جاری با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۱٫۶۱ MB DOWNLOAD

۱۱ – دانلود آهنگ مازندرانی عامی دتر جان با خوانندگی باقر خدابخشی کیفیت ۱۲۸

خواننده حجم دانلود
باقر خدابخشی
۳٫۶۷ MB DOWNLOAD

 ۱۲ – دانلود آهنگ بی کلام مازندرانی کمر سری با هنرمندی کیوان پهلوان کیفیت ۱۲۸

موسیقی بی کلام
حجم دانلود
کیوان پهلوان
۱٫۸۵ MB DOWNLOAD

 ۱۳- دانلود آهنگ بی کلام مازندرانی ایشالره با هنرمندی کیوان پهلوان کیفیت ۱۲۸

موسیقی بی کلام
حجم دانلود
کیوان پهلوان
۲٫۸۰ MB DOWNLOAD

 


 سایت بزرگ شمالی موزیک آلبوم سور و سماع” نام آلبوم موسيقي محلي مازندراني است که به کوشش کيوان پهلوان از ميان رقص و آوازهاي مشهور مازندران گردآوري شده است. اين آلبوم داراي ۲ سي دي است. سي دي ۱ ، “سور و سما” نام دارد و سي دي ۲ ، “چکه سما” نام دارد. در اين آلبوم زيبا که در قطعات آوازي صداي “باقر خدابخش” را خواهيد شنيد. قطعات اين آلبوم با ساز بندي محلي مازندران نظير دو تار ، کمانچه ، لله وا ، دايره و دسرکوتن انجام شده است.

نوازندگان :
لله وا : حميدرضا طالبي ، اکبر زماني ، اکبر قنبري
دو تار : حميد زماني
کمانچه : کاوه کاردگر
دسرکوتن : گلدسته زارع
قرنه ني : پرويز عبدالهي
خواننده : باقر خدابخشي
دايره : کيوان پهلوان

کيوان پهلوان در رابطه با اين آلبوم مي نويسد : « لذت بردن از موسيقي کاري است طبيعي و غريزي. هرکسي عملاً به نوعي و از راهي از موسيقي لذت مي برد ، اگرچه اين لذت با درک موسيقي همراه نباشد. لذت از موسيقي قطعاً نيازي به دانش موسيقي يا فهم آن ندارد. يک دوستدار موسيقي مي تواند در شنيدن آن ، صرف نظر از مهارت هاي فني نوازندگي ف به تمام ظرافت هاي موسيقي توجه کند.

زمان به مفهوم کلي کلمه در موسيقي نشانه اي است از اين که هر صوت با چه سرعتي نواخته يا خوانده شود ، تا چه مدت ادامه يابد تاکيدي دارد يا نه ، و ميان آن صوت يا صوت قبل و بعدش چقدر سکوت وجود دارد. بنابراين صوت و زمان عملاً مواد خام موسيقي را تشکيل مي دهند. ترکيب اصوالت با دامنه هاي مختلف هرگاه هم زمان اجرا شوند هارموني ايجاد مي کنند. انواع ترکيبات سازي و آوازي با جنس صداي مشخص هريک به مفهوم عام “زنگ موسيقي” را خلق مي کند. ضربه هاي اصلي موسيقي با افزودن تاکيدهاي هريک “ريتم موسيقي” را مي سازند. طبق انسان نسبت به ريتم عکس العمل معني دارد. نظريه اي وجود دارد که مي گويد سرآغاز تمام موسيقي “فولکلور ضربه هاي ريتم بوده است. همچنان که امروزه نيز مي بينم رقص و حرکات بدني به سهولت تحت فرمان ريتم قرار دارند. پس مي توان گفت تنها رمز ايجاد يک موسيقي خوب فولکور ، کمک گرفتن از عوامل آشنا و تشخيص اين دسته از عوامل است.

بر هم زدن ريتم موسيقايي در موسيقي فولکور منطقه اي سبب حذف آن و عدم استقبال مردم مي شود. و نيز در کنار آن ، زنگ هر موسيقي بومي يا هر سازي که نواخته مي شود با محفوظ مي بماند. بر اين اساس بهتر است انتخاب سازهاي ارکستر به گونه اي باشد که مردم دهه ها و قرن ها آن سازها و زنگ موسيقي را طبع خود و طبيعت زندگي شان انتخاب کرده اند.

ما بر آن شديم در قطعات انتخابي اين مجموعه به خصوص در لوح “چکه سما” تا حد ممکن موارد ياد شده ي بالا را رعات کنيم. يعني سازها را به گونه اي انتخاب کرده ايم که به نوعي براي مازندراني ها مطبوع و براي مردم ديگر مقبول باشد. مهم ترين نکته اين است که سعي کرده ايم ريتم را آن گونه که مردم با آن مي رقصند و با حرکات بدنشان هماهنگ است بنوازيم. قطعات موسيقي مردمي بسيار ساده و روان است و از چند ميزان محدود تشکيل شده است. پس براي قابل استفاده بودن آنها در رقص ملودي ها را مطابق اجراهاي اصلي در مراسم تکرار کرده ايم ، البته تا اندازه اي که هم در مراسم قابل استفاده باشد و هم شنونده ي عادي را خسته نکند. در قطعات آوازي به دليل حضور خواننده و استفاده از شعر ، اين تکرارها چندان محسوس نيست اما وقتي که تنها ساز مي نوازند اين کوتاهي به چشم مي آيد.

در لوح “سور و سما” موسيقي آوازي با سازهاي مقبول موسيقي مازندران و در لوح “چکه سما” نغمه هاي شاد و مفرحي انتخاب و اجرا شده اند که شنيدنشان براي مردم مازندران و بسياري ديگر از مردم ايران يادآور خاطرات شيرين و اوقات خوش فراوان است. کيوان پهلوان ۱۳۸۸